کد مطلب:29076
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:30
اگر خداوند عادل است پس چرا يكي را كور يا كر و لال مي آفريند و ديگري راسالم براي چه؟
براي فهم دقيق اين اشكال و جواب آن در ابتدا به معناي «عدل و ظلم» اشاره مي شود. {T1- مفهوم عدل:T} معناي لغوي عدل، برابري و برابر كردن است و در عرف به معناي رعايت حقوق ديگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم)است. در تعريف عدل آمده است: {Aاعطاء كل ذي حق حقه A}همچنين معاني ديگري براي عدل ذكر شده است؛ ليكن معنايي از عدل كه به خداوند نسبت مي دهيم عبارت است از: «رعايت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد». بنابراين عدل خداوند عبارت است از فيض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتي كه امكان هستي يا كمال در هستي دارند؛ بدون هيچ گونه امساك يا تبعيضي. در اينجا ممكن است سؤال شود: چرا در جهان تبعيض وجود دارد؛ چرا يكي سفيد است و ديگري سياه؟ يكي زشت است و ديگري زيبا؟ يكي سالم است و ديگري ناقص؟ در پاسخ گفتني است: آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعيض و آنچه مذموم مي باشد، تبعيض است نه تفاوت. لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسان ها يا همه اشيا نيست؛ مثلاً معلم عادل كسي نيست كه همه شاگردان را - خواه كوشا باشند و خواه تنبل - به طور يكسان مورد تشويق و توبيخ قرار دهد و قاضي عادل كسي نيست كه مال مورد نزاع را به طور مساوي بين طرفين دعوا تقسيم كند؛ بلكه معلم عادل، كسي است كه هر كدام از شاگردان را به اندازه استحقاقشان، ستايش يا نكوهش كند و قاضي عادل كسي است كه مال مورد نزاع را به صاحبش بدهد. پس مقتضاي حكمت و عدل الهي اين نيست كه همه مخلوقات را يكسان بيافريند؛ بلكه اقتضاي حكمت اين است كه جهان را به گونه اي بيافريند كه موجودات مختلف متناسب با هدف نهايي باشند. در اين رابطه اجزاي عالم اشياء نبايد گسسته و جدا از يكديگر در نظر گرفت، بلكه بايد آنها را به صورت مجموعي كه هر عضو واقعاً و تكويناً جزء و عضو يك نظامند و در اين صورت هر امر جزيي و موردي بايد با نظام سنجيده شود. در يك مجموعه، هر جزء موقعيت خاصي دارد كه برحسب آن، كيفيت خاصي را دارا مي شود. جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست. اساساً اگر تفاوت وجود نداشته باشد، كثرت و تنوع نيز نخواهد بود و اگر كثرت و تنوع نباشد، ديگر مجموعه و نظام، مفهومي نخواهد داشت. در اينجا ممكن است سؤال شود كه چرا خداوند موجودات عالم را متفاوت و گوناگون و با ظرفيت هاي مختلف آفريده است؟ جواب اين است كه تفاوت موجودات ذاتي آن ها لازمه نظام علي و معلولي عالم است. توضيح اين كه در حكمت الهي اين بحث تحت عنوان «كيفيت صدور موجودات از ذات باري» مطرح است. موضوع بحث اين است كه آيا اراده خدا به طور جداگانه به آفرينش موجودات تعلق مي گيرد؛ مثلاً اراده مي كند «الف» را مي آفريند و اراده ديگري مي كند «ب» را مي آفريند و... يا آن كه همه اينها را با يك اراده واحد و بسيط ايجاد مي نمايد؟ دلايل عقلي و براهين فلسفي و نيز شواهدي از قرآن، بر درستي نظريه دوم دلالت دارد. به موجب اين نظريه - همه جهان - از آغاز تا انجام - با يك اراده الهي به وجود آمده است - قرآن مي فرمايد: {A{/Bإِنَّا كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ * وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ{w1-10w}{I54:50-49I}/}A}؛{M ما همه چيز را با اندازه و قدر مشخصي آفريده ايم و كار ما جز يكي نيست M}»، {V(قمر، آيه 49 و 50)V}. به موجب اين عقيده، براي آفرينش نظام خاص و قانون و ترتيب معيني هست و اراده خدا به وجود اشياء عين اراده نظام است. از همين جاست كه قانون علت و معلوم و يا نظام اسباب و مسببات به وجود مي آيد. بدين معنا كه هر معلولي، علت خاصي و هر علتي، معلول مخصوص دارد. در حقيقت هر موجودي در نظام علت و معلول، جاي مشخص و مقام معلومي دارد؛ يعني، آن معلول، معلول شي ء و معين و آن علت، علت شي ء معين است. نبودن نظام معين در بين موجودات، مستلزم اين است كه هر موجودي بتواند منشأ ايجاد هر چيزي بشود و نيز ممكن است هر چيزي از هر چيز ديگر به وجود آيد؛ مثلاً اثر يك شعله كبريت با اثر خورشيد برابري كند. بنابراين ارتباط هر علت با معلول خودش و ارتباط هر معلول با علت خودش، از ذات علت و معلول برمي خيزد. معلول به تمام ذات، با علت مرتبط است و علت نيز با تمام ذات خود، منشأ صدور معلول است. پس مرتبه هر وجودي، عين ذات است و تخلف ناپذير است (مانند مراتب اعداد). گفتني است كه جهان طبيعت بر پايه اسباب و مسببات استوار است و اصطكاك و تزاحم در طبيعت آن نهفته است و تصوير ماده منهاي اين ويژگي، نفي وجود آن است. آتش در هر كجا باشد، اثر ويژه آن سوزاندن است؛ خواه در كلبه و مسجد باشد خواه در خانه و مغازه. بنابراين نمي توان انتظار داشت كه جهان ماده - خارج از نظام عليت - كاري را صورت دهد؛ مثلاً الكل فقط در فرد الكلي اثر بگذارد نه در نسل او. يا بيماري سل فقط خود بيمار را از پاي درآورد و در محيط اثر نگذارد. چنين انتظاري از جهان طبيعت، انتظار بي جايي است و معناي آن اين است كه خداوند در آفرينش تنها به جهان مجردات اكتفا ورزد و اصولاً ماده را در هم پيچيده، اثري از آن ظاهر نشود. اين خود مفسده عظيمي دارد كه نتيجه آن، ناديده گرفتن خيرات عظيمي است كه در اين بخش از هستي وجود دارد. البته ناگواري هايي كه در محيط زندگي - به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مي آيد - معلول ناآگاهي انسان از قوانين طبيعت و يا احكام الهي است. طبق تحقيقات به عمل آمده، قسمت عظيمي از معلوليت هاي جسمي و رواني فرزندان، معلول ناآگاهي و احياناً بي مبالاتي والدين است. چه بسا انسان آگاه و مقيد به اصول زندگي، از اولاد سالم تر برخوردار مي شود. ولي در برابر اين واقعيت، عدل الهي ايجاب مي كند كه گرفتاران بي گناه را از طريق پاداشهاي اخروي، {V(بقره، آيه 155)V} و يا تخفيف در احكام، {V(نور، آيه 61) V}و مكلف ساختن ديگران در اعانت و همكاري با حادثه ديدگان و معلولان جبران سازد. درباره علل تفاوت ها در بين افراد بشر بايد دانست. تفاوت در كيفيت خلقت انسان ها نتيجه و لازمه حتمي نظام مندي و قانونمندي جهان هستي است. يعني: 1) نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولي بدون علت به وجود نمي آيد و تخلف هيچ معلولي از علت تامه اش ممكن نيست (اصل ضرورت عِلّي). 2) رابطه علت و معلول داراي قوانين و قواعد معين است؛ يعني چنان نيست كه از هر علتي، هر معلولي قابل ايجاد باشد. به تعبير ديگر هر علت معيّني معلول معيّني دارد؛ مثلا از علف خوردن گوسفند، بوعلي سينا درست نمي شود و آمريكايي ها به خاطر خوردن قهوه، به كره ماه نرفتند (اصل سنخيت علت و معلول). اگر دو اصل فوق با ژرفكاوي دقيق فلسفي مورد بررسي قرار گيرد، مشخص خواهد شد بينا يا نابينا تولد يافتن يك فرد لازمه حتمي مجموعه عللي است كه در به وجود آوردن وي مؤثر بوده اند. در اين امور عوامل بسيار متعددي دخيل اند، حتي كيفيت آميزش والدين، زمان، مكان، روحيات و حالات رواني، وضعيت جسمي، نوع و مقدار غذاهايي كه مصرف كرده اند و... هر يك به سهم خود نقشي در كيفيت تكوين جنين ايفا مي كنند. در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمي تواند با تفاوت چشمگيري كه همه اين عوامل دارند، ولي تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزي سر از تناقض درمي آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده اي محقق باشد، ولي تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض آميز (Self Contradictory) است. و يا معلولي بدون علت پديد آيد، كه لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطي محتمل مي شود و آن گاه است كه از علف خوردن گوسفند بايد ابوعلي سينا پديد آيد! براي آگاهي بيشتر ر.ك: عدل الهي، شهيد مطهري، بحث راز تفاوت ها. در قيامت نيز خداوند هر كس را به اندازه نعمتي كه به او داده، بازخواست مي كند. در روايت است كه در قيامت سه ديوان براي هر فرد گشوده مي شود: ديوان حسنات، ديوان سيئات و ديوان نعمت ها. نيز در بحارالانوار، ج 81 ، ص 182 آمده است: خداوند از گناه كسي كه يك چشم و يا دو چشم خود را از دست داده است، بازخواست نمي كند. پس اگر كسي از نعمتي محروم است، در قبال آن از مزايايي و تخفيفاتي برخوردار است و به هر نحو ممكن عدالت برقرار است.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.